قوانین تأثیرگزاری و تغییر زندگی

در این قسمت به شرح چند داستان انگیزشی تغییر پرداخته ایم:

نگاه به امور از منظر دیگر:

زنی در آشپزخانه مشغول آشپزی بود و شوهر در کنارش بود و مدام صحبت می کرد. او گفت: “دیر بپزید!” چند دقیقه بعد، او با تعجب گفت: “مراقب باش، آتش تو خیلی بزرگ است. ماهی را بیرون بیاورید و برگردانید. شما روغن زیادی هم زده اید! همسر نا امید شد و برگشت و گفت: “من می دانم چه کار می کنم.” شوهر با آرامش گفت: “البته ، عزیزم ،” فقط می خواهم احساسی را که هنگام رانندگی به من دست می دهد را بدانی وقتی تو در کنارم جیغ می کشی.

روحیه داستان: یادگیری نحوه قدردانی از دیگران آسان است، فقط اگر بدانید چگونه از دیدگاه آن ها به مسائل نگاه کنید.

بهترین کسی باشید که می توانید باشید:

یک نجار قدیمی بود که قصد بازنشستگی داشت و چون رئیسش طاقت رهایی او را نداشت، از نجار پیر خواست که قبل از رفتن او خانه ای بسازد. اگرچه نجار پیر موافقت کرد، اما قلب او در حال حاضر روی کارش نبود. او از مواد بد استفاده می کرد و خانه ای که ساخته بود یکی از بدترین پروژه های او بود. وقتی خانه آماده شد، رئیس به او گفت که این هدیه فراق است. نجار پیر ناراحت شد و خجالت کشید وقتی فهمید خانه ای که ساخته است در واقع برای خودش است.

روحیه داستان: هر کاری را که در زندگی انجام می دهیم، در واقع برای خودمان انجام می دهیم، بنابراین باید مطمئن شویم که بهترین کار را انجام می دهیم.

رها کن:

پیرمردی یکی از کفش های جدیدش را از قطار سریع السیر بیرون افتاد. او کفش دیگر را بیرون انداخت. مسافران شوکه شده بودند. پیرمرد توضیح داد: “مهم نیست که این جفت کفش چقدر گران است، این کفش ها دیگر برای من بی فایده است، پس چرا من کفش دیگر را بیرون نمی اندازم تا هرکسی آن ها را بردارد یک جفت کفش برای پوشیدن و استفاده داشته باشد.

روحیه داستان: بهتر است هر چیزی را که باعث بدبختی شما در زندگی می شود رها کنید، نه این که به مشکل خود بپیوندید و خود را بیشتر بدبخت کنید. رها کردن می تواند راه حل بهتری باشد.

به فکر دیگران باشید:

یک روز، یک خرگوش کوچک برای ماهیگیری رفت، اما چیزی ندید. روز بعد، او همین کار را انجام داد و دوباره چیزی ندید. وقتی روز سوم رفت، ماهی بزرگی از دریاچه بیرون پرید و فریاد زد: “اگر جرات می کنید از هویج به عنوان طعمه ماهی استفاده کنید، من شما را می کشم!”

روحیه داستان: اگر از آن چه فکر می کنید برای دیگران خوب است استفاده کنید و نه آن چه دیگران می خواهند. شما فقط در دنیای بی ارزش خود زندگی می کنید.

 یک قلب شاد بهترین پزشک است:

یک پزشک برای درمان بیمار مبتلا به سرطان وارد عمل جراحی شد. وقتی بیمار را باز کرد، از دیدن تومور آن قدر عظیم که برداشتن آن غیرممکن بود، شوکه شد. بنابراین دوباره بیمار را دوخت. هنگامی که او سعی کرد آن را برای بیمار توضیح دهد، بیمار که روستایی بود، نمی توانست درک کند و به طور محکم معتقد بود که او شفا یافته است. دکتر نتوانست کاری انجام دهد و بیمار را به خانه برد. پس از یک سال، بیمار به بیمارستان بازگشتو از دکتر بابت بهبودش تشکر کرد. دکتر به جای ادامه تحصیل در مقطع دکتری در رشته پزشکی، در حال اخذ دکترای روانشناسی است.

روحیه داستان: قلب شاد بهترین پزشک است.

اجازه ندهید یک فرصت خوب از دست برود:

مردی در قهوه خانه منتظر یکی از دوستانش نشسته بود که دختری وارد شد و پرسید: آیا تو آن کسی هستی که عمه وانگ برای خواستگاری به او توصیه کرده بود؟ مرد سرش را بلند کرد و دید که دختر خانم رویایی اوست و تصمیم گرفت با او بازی کند. “بله، لطفاً بنشینید.” و بنابراین آن ها ازدواج کردند و در روز ازدواج، او اعتراف کرد که آن روز برای خواستگاری آن جا نبود. همسر پاسخ داد: “من هم نبودم، من فقط بهانه ای نیاز داشتم تا با شما صحبت کنم.”

روحیه داستان: اجازه ندهید فرصتی از دست برود. بدون تردید آن را بگیرید.

 به دیگران حسادت نکنید:

دو ببر، یکی در قفس بود و دیگری در بیابان. هر دو تصور می کردند که وضعیت بد خود بد است و هریک وضعیت دیگری را تحسین می کنند و در نهایت تصمیم گرفتند موقعیت های خود را عوض کنند. دیری نگذشت که هر دو ببر یکی از گرسنگی و دیگری از تنهایی مرد.

روحیه داستان: ما همیشه از وضعیت خود راضی نیستیم و به دیگران حسادت می کنیم در حالی که دیگران به وضعیت شما حسادت می کنند.