راهکارهای آرامش و مدیریت استرس

راهکارهای آرامش و مدیریت استرس موضوعی است که در این نوشتار به آن پرداخته ایم. چگونه می توان استرس ناشی از مشکلات را مدیریت کرد؟ چه تکنیک هایی سبب کاهش اضطراب خواهد شد؟ مقاله راهکارهای آرامش و مدیریت استرس تلاش کرده است با استفاده از صحبت های استاد امیر محمد ملک پور به این مساله بپردازد و به سوالات شما پاسخ دهد. بسیاری از افراد در طول زندگی و به دلیل مسئولیت های متعدد، دچار استرس مکرر هستند. اگر راهکارهای آرامش و مدیریت استرس را بلد نباشید سبب می شود که نتوان از زندگی لذت برد. با این حال افراد زیادی در هنگام مواجهه با مشکلات و ریسک ها، نگران می شوند و اضطراب زیادی را متحمل می شوند. این افراد عموما با بوجود آمدن مشکلات و مسائل مالی، درگیری ذهنی زیادی پیدا می کنند و بهم می ریزند. اگر به دنبال یادگیری راهکارهای آرامش و مدیریت استرس هستید، مقالات وب سایت موفقیت را مطالعه کنید.

یکی از راهکارهای آرامش و مدیریت استرس این است که آرام باشید و از زندگی لذت ببرید. وقتی کسی از حرف های همسر، پدر و مادر یا نزدیکان خود می رنجد و به تبع این رنجش با دیگران نیز دعوا می کند، در واقع لحظات زندگی خود را از دست می دهد. اگر شنیدن حرفی سبب شود که مدت زیادی در ناراحتی بمانید، شما مهمترین چیز را از دست می دهید و آن گوهر گرانبهای زمان است. هیچ گاه نمی دانیم که فردا زنده ایم یا نه فردا پس لحظه را دریابید. برخی از انسان ها معتقدند که آنچه از ثروت بدست می آورند را باید جمع کرده و بعدا از آن استفاده کنند. عموماً این افراد پول زیادی اندوخته و می توانند بهترین زندگی را داشته باشند؛ اما با سختی زندگی می کنند و اعتقادشان این است که ثروت خود را برای فرزندان یا روز مبادا و پیری بگذارند. این نگرش ترس است. اگر شما به زندگی افراد موفق چون استاد ملک پور نگاه کنید خواهید دید که ایشان رابطه ای بسیار قوی با همسر، فرزندان و حتی دوستان خود دارد. ایشان هم با تحمل مشکلات و سختی های بسیار به موقعیت کنونی دست یافته است در عین حال همیشه معتقد بوده که باید از لحظه لحظه زندگی لذت برد و مدام نگران فردا نباشیم.

در ادامه حکایتی از پیر و مردانش نقل می کنیم که نکات بسیاری در خصوص راهکارهای آرامش و مدیریت استرس در آن نهفته است. گویند پیری با مریدانش در مسیری در حرکت بودند. در طول مسیر پیر از بایدها و نبایدها برای مردانش سخن می گفت و به آنها تاکید می کرد در طول راه، هرچه می گوید حتما گوش کرده و انجام دهند. نیمه های راه پیر به مریدان گفت که هم اکنون وارد تاریکی و ظلمات می شویم بعد از این خارج شدن از آن، از شما جدا می شوم. چرا که به شما درس زندگی و آنچه لازم بود هاست را آموخته ام. وارد تاریکی می شوند. مریدان نگران و مضطرب اطراف را می نگرند و هیچ چیز جز سیاهی نمی بینند. پیر به آنها می گوید خم شوید و هرکس سنگی بردارد. یکی از شاگردان به این حرف اهمیت نداد و این کار را انجام نداد. مرید دیگری اندیشید او معلم ماست و به درستی سخن می گوید پس سنگ های بیشتری برداشت. هرکدام مقداری سنگ برداشته و از آن مسیر گذشتند تا به نور رسیدند. پیر به آن ها گفت من به شما ثروت و پول و معنویت را آموختم. حال از شما جدا می شوم. شاگردان به او خندیدند و گفتند که تو فقط به ما معنویت دادی و پول ندادی. پیر به آنها گفت آنگاه که در تاریکی به شما گفتم سنگی بردارید، ان سنگ الماس بود. هر کس به قدری که به پیر اعتماد داشت از آن برداشت. حال هر کس به اندازه ایمانش ثروت دارد. در این داستان آدم ها چند گروه بودند. کسی که هیچ سنگی برنداشته بود و در واقع سفرش هیچ حاصلی نداشت. کسی که به اندازه توان سنگ برداشته بود و برخی هم حسرت می خورد که ای کاش بیشتر برداشته بودند. این سنگ ها چون لحظات زندگی هستند. حال از تمام الماس های زندگیتان استفاده کنید چرا که نمی دانیم آینده چه می شود.