سردرگمی
سردرگمی، علائم سردرگمی و اینکه چرا در زندگی خود سردرگم شده اید؟ از مواردی است که در این نوشتار برای شما خوانندگان عزیز مورد بحث قرار خواهد گرفت. آیا سردرگم هستید؟ اصلا سردرگمی چیست؟ گیج و منگ شدن از علائم و مواردی است که باعث می شود شما نتوانید به درستی فکر کنید. در این حالت تصمیم گرفتن و تمرکز کردن برای شما واقعا دشوار می شود. به طور کلی به این حالت منگ و گیج شدن سردرگمی گفته می شود. سردرگمی در عشق و انتخاب شریک مناسب، سردرگمی شغلی و انتخاب حرفه مناسب از انواع مختلف این حالت به شمار می آید. به حالت های شدید منگ وگیج شدن هذیان گویی می گویند. منگ و گیج شدن شدید زمانی که به عنوان اختلالی پاتولوژیکی به حساب آید عموماً باعث از دست رفتن احساس موقعیت آگاهی (عدم توانایی شخص در درک درست از جایگاه زمانی، مکانی و شخصیتی خویش) و گاهاً باعث از دست دادن حافظه (عدم توانایی شخص در به خاطر آوردن اتفاقات گذشته و یا به یاد آوردن اتفاقات جدید) خواهد شد. در این مقاله به بررسی همه ایم موارد می پردازیم. شما عزیزان همواره می توانید با ورود به وب سایت موفقیت موسسه ملکپور اطلاعاتی کاربردی و رایگان را در مورد ابعاد مختلف موفقیت کسب کنید.
آنچه در این مقاله میخوانیم
چه زمانی انسان در زندگی احساس سردرگمی و بی هدفی می کند ؟
اگر احساس می کنید که زندگی شما هیچ معنا و جهتی ندارد، ممکن است با کمبود هدف دست و پنجه نرم کنید. فقدان هدف می تواند تمام جنبه های زندگی شما را تحت تاثیر قرار دهد و باعث شود افکار مضطربی را که باعث ناراحتی شما می شوند، نشخوار کنید. داشتن هدف در زندگی برای سلامت روانی شما مهم است و می تواند به شما کمک کند زندگی رضایت بخشی داشته باشید. اگر در زندگی خود بی هدفی را تجربه می کنید، ممکن است مدام احساس بی حوصلگی، نارضایتی یا پوچی کنید، مثل اینکه زندگی با معنایی ندارد. ممکن است در روابط خود با دیگران احساس نارضایتی کنید، در خانه و محل کار ناراضی باشید و متوجه شوید که با نگرانی در مورد هدف زندگی، فکر می کنید. به دلیل این سردرگمی، ممکن است تمایل داشته باشید که احساسات خود را با دیگران به اشتراک نگذارید و از اینکه مورد سوء تفاهم قرار بگیرید، می ترسید. این می تواند باعث شود که خود را منزوی کنید و خود را عمیق تر در افکار خود دفن کنید. این بی هدفی و سردرگمی، می تواند دلایل مختلف داشته باشد. هنگامی که شرایط ما تغییر می کند، ممکن است با تعریف مجدد هدف خود مشکل داشته باشیم و در نتیجه ممکن است احساس بی هدفی و سردرگمی کنیم. ممکن است در حال شروع یک شغل جدید یا یک خانواده جدید باشید و ایده های قدیمی شما در مورد هدفتان در زندگی، تغییر کرده باشد. هدف ما ارتباط تنگاتنگی با هویت، ارزش ها و احساس خودمان دارد. اگر موقعیت ما تغییر کند، نقش هویتی ما ممکن است با آن تغییر کند و ما را دچار سردرگمی و گمراهی کند. گاهی اوقات وقتی هدف خود را وابسته به افراد کنیم، در نتیجه به این افراد وابسته میشویم تا به ما احساس رضایت بدهند. ممکن است احساس کنیم که گم شده ایم و از حس خودمان جدا شده ایم. درک این احساس ممکن است سخت باشد، و ممکن است برای پر کردن این خلأ، بیشتر از حد، خودمان را در اختیار دیگران بگذاریم در نتیجه ما احساس بی کفایتی، درماندگی و ترس از طرد شدن کنیم. بنابراین این سوال برایتان پیش می آید که باید چیکار کنم؟
سردرگمی در زندگی
با نداشتن اهداف روشن، نمی دانید که چه می خواهید و دوست دارید به چه چیزی برسید. افرادی که احساس بی هدفی و سردرگمی می کنند اغلب معنای زندگی خود را از دست داده اند. انگیزه یکی از کلیدهایی است که شما را به انجام عمل سوق می دهد و هر روز شما را در حرکت نگه می دارد. اگر متوجه شدید که میگویید «من هیچ انگیزهای ندارم»، تمایل دارید کارهایی را که قرار است انجام دهید به تعویق بیندازید و در نهایت، کارها را به تعویق می اندازید و پروژه یا کار خود را رها می کنید، یک حس بی هدفی و بی انگیزگی را در وجود خود حس می کنید، این همان چیزی است که برای بسیاری از مردم اتفاق می افتد. آنها می گویند که می خواهند با سرمایه گذاری یا راه اندازی کسب و کار خود، ثروتمند شوند اما نمی توانند انگیزه ای برای انجام کار پیدا کنند. اینجاست که اکثر مردم تسلیم می شوند.
علائم سردرگمی
آگاهی از علائم سردرگمی و توجه به موقع به آن در لحظات اولیه بروز کمک می کند که فرد مبتلا به موقع درمان گردد. بعضی از شایع ترین علائم سردرگمی در افراد عبارت است از:
- لکنت زبان و وقفه های طولانی در زمان صحبت کردن
- گفتار غیرعادی و نامنسجم
- عدم آگاهی از زمان و مکان
- فرد کاری که در حال انجام آن است را فراموش می کند
- تغییراتی ناگهانی در احساسات و حالت های شخص مانند آشفتگی ها و هیجانات ناگهانی
از دیگر علائم و مشکلات سردرگمی در فرد به یاد نیاوردن اتفاق های گذشته نزدیک (به وجود آمدن اختلال در حافظه کوتاه مدت)، عدم توانایی در تصمیم گیری های روزمره و عدم ادراک و فهم صحبت های اطرافیان است. حتی ممکن است فرد از تغییراتی که در توان فکری او به واسطه این میزان از سردرگمی در حال وقوع است آگاه باشد و به این خاطر افسرده و یا عصبانی شود. زمانی که کاهش حافظه در فرد به وجود می آید او را بیشتر سردرگم می کند و این کاهش به دنبال پیشرفت بیماری و اختلال در روند فعالیت سلول های مغز که مسئولیت نگه داری اطلاعات را دارند بروز می کند. مشکلات جسمی و فیزیکی و محرک ها سردرگمی در افراد را بیشتر می کند. مثلا صدای بلند موسیقی و تلویزیون و یا مبتلا بودن به عفونت و درد، سردرگمی در فرد را تشدید می کند.
سردرگمی از چه چیزی نشات می گیرد؟
در دوره های خاصی از زندگی، ما اغلب احساس می کنیم هیچ هدفی نداریم و گاهی طبیعی است که چنین احساسی داشته باشید، به خصوص پس از تجربه یک رویداد آسیب زای زندگی، مانند طلاق یا مرگ در خانواده، یا ماندن در همان شرایط آسیب زننده برای مدتی مانند کار کردن در یک شغلی که دوست ندارید برای سال ها یا ماندن در یک رابطه سمی، می تواند یک سردرگمی و بی هدفی را در شما ایجاد کند. وقتی احساس می کنید که هدفی ندارید، در واقع شرایط فعلی خود را با آنچه که انتظار دارید داشته باشید، مقایسه می کنید، برای مثال شاید هدف شما این بود که ازدواج خوبی داشته باشید، اما طلاق گرفتید. یا شاید هدف شما این بود که در محل کار بهترین باشید، اما ظاهراً با شکست مواجه شدید، بنابراین احساس کردید که این هدف ها را از دست داده اید. شما نمی دانید که این ها (ازدواج موفق داشتن و ارتقای شغلی) اهداف زندگی نیستند، زیرا وجود شما توسط آنها تعریف نشده است. آن ها بدون شک بخش هایی از زندگی شما هستند که به شما درس های ارزشمندی در زندگی خواهد داد. وقتی جنبههای شادتر و تاریکتر زندگی را تجربه میکنید، بهعنوان یک فرد رشد میکنید، که چیزی است که باید برای آن سپاسگزار بود.
درمان سردرگمی و احساس پوچی چیست؟
احساس سردرگمی و پوچی از آن دسته از احساساتی است که هر فردی به شیوه هایی مختلف در زندگی خویش با آن مواجه شده است. در حقیقت تنها شما نیستید که احساس پوچی می کنید. چرا در زندگی خود سردرگم شده اید؟ این احساس پوچی و خلا گاهاً می تواند به دلیل تنهایی شما و یا جای خالی یکی از عزیزانتان باشد که یا شما را رها کرده و یا از این دنیا رفته است. گاهی اوقات سردرگمی به دلیل فراموش کردن خود و گوش ندادن به امیال و خواسته های شماست. اما تحت هر شرایطی این احساس عواقبی نامطلوب برای شما خواهد داشت. در چنین مواقعی افراد معمولا به دنبال راه چاره هستند. برای اینکه بتوانید احساس شادی کنید باید در وهله اول علت را جویا شوید و آن گاه آن را رفع کنید. اما واقعا چگونه از سردرگمی نجات پیدا کنیم؟ و چطور پوچی درونی را درمان کنیم؟
- تعادل و تمرکز خود را دوباره به دست آورید
سعی کنید بیشتر بر خود متمرکز شوید. در واقع باید زمانی بیشتر را برای علایق و خواسته هایتان صرف کنید. یکی از راه های خارج شدن از حس سردرگمی و پایدار ماندن در شرایط فکری مثبت مراجعه به روان شناس، ورزش و مدیتیشن کردن است. گاهاً با انجام کارهایی ساده مانند یک دوش آب گرم و یا یک چرت کوتاه قادر خواهید بود به تعادل روانی و فیزیکی دست یابید.
- با کمک گرفتن از دیگران نیازهای خود را بیابید
اگر احساس می کنید در رسیدن به نیازهای خود سردرگم و ناتوان هستید به خودتان یادآوری کنید که قرار نیست به تنهایی به نیازهای خود برسید. شما می توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید و این گونه نقاط قوت خود را کشف کنید و استعدادها یتان را نیز پرورش دهید. کمک خواستن از دیگران یکی از اولین گام ها برای رفع نیازهاست.
- شکرگزار داشته هایمان باشیم
یکی از دلایلی که افراد احساس پوچی می کنند و در زندگی سردرگم هستند این است که قدر زندگی و نعمت های خود را نمی دانند. افراد شکرگزار احساسات مثبت تری دارند و در نتیجه رضایت بیشتری از روابط خود با دوستان و خانواده دارند.
- همیشه به دنبال کشف چیزهای جدید باشید
پزشکان متخصص مغز و اعصاب اظهار دارند که یادگیری احساسات را برانگیخته می کند. حتی هر زمان که اطلاعات پیشین را دوباره مرور می کنید حقایقی جدید را متوجه می شوید. به تغییرات اهمیت زیادی دهید.
- ورزش کنید و لایف استایل سالم داشته باشید
حتما ورزش کردن را در برنامه روزانه خود جای دهید. ورزش کردن انرژی های منفی و سردرگمی را از شما دور کرده و روحیه تان را بالا می برد. خواب کافی و به موقع داشته باشید. غذاهای سالم بخورید و از مصرف الکل، سیگار و مواد مخدر بپرهیزید. این موارد نقشی بسیار مهم در از بین رفتن احساسات پوچ و منفی دارند.
- نور خورشید
اگر این امکان برایتان وجود دارد در طول روز در معرض نور خورشید قرار بگیرید. این کار حس شادمانی به شما می دهد.
- با دیگران ارتباط بگیرید
عدم ارتباط با دیگران و در حقیقت تنهایی یکی از دلایل مهم سردرگمی، افسردگی و احساس پوچی در افراد است. هر چقدر سخت هم که باشد اما سعی کنید با دیگران ارتباط بگیرید. شما حتی با وارد شدن به جمع خانوادگیتان می توانید از احساس خوب سرشار شوید.
رهایی از سردرگمی و بی هدفی
نکته ای که در مورد کشف هدف شما وجود دارد، این است که به سادگی خواندن یک کتاب و تمام کردن آن نیست. کشف هدف شما یک فرآیند مداوم است و تنها به خودتان بستگی دارد. وقتی به دنبال آن هستید، دوره های خوب و بد را پشت سر خواهید گذاشت. بعضی روزها، احساس خوبی خواهید داشت که زندگی شما هدفمند است. اما در روزهای دیگر، احساس می کنید که گم شده اید. برای رهایی از سردرگمی باید ارزش ها و اهداف خود را در زندگی درک کنیم و راه هایی برای هماهنگ کردن زندگی خود با این ارزش ها برای کمک به احساس رضایت بیشتر، کشف کنیم. در هویت منحصر به فرد واقعی خود جست جو کنیم و خودآگاهی خود را بهبود دهیم تا احساس ارتباط بیشتری با هویت خود داشته باشیم. باید یاد بگیرید آنچه را که نمی توانید تغییر دهید، بپذیرید و انرژی خود را در چیزهایی درگیر کنید که می تواند به شما احساس اثربخشی در زندگی بدهد. شما باید آنچه را که در حال حاضر برای شما در زندگی شما اتفاق می افتد و آنچه در گذشته برای شما اتفاق افتاده است را درک کنید و راه های جدید سالم تری را برای مدیریت زندگی خود در حرکت رو به جلو انتخاب کنید.
سردرگمی و رسیدن به شفافیت
قدم اول برای رسیدن به شفافیت این است که خودتان و سردرگمی های خود را بپذبرید و اطمینان حاصل کنید که این سردرگمی ها باعث می شوند که شما در مسیر زندگی بهتری گام بردارید. اگر طرز فکرتان را تغییر دهید و به سردرگمی های خود به چشم یک فرصت نگاه کنید قطعا احساس بهتری خواهید داشت و قدم بعدی این است که اقدام کنید! یک کاغذ و قلم بردارید و تمامی اقداماتی که به ذهنتان می رسد یادداشت کنید و از میان آن ها یکی را انتخاب کرده و آن را در همین لحظه انجام دهید. دشوارترین قسمت سردرگمی بی عملی و بی اقدامی است. مادامی که افراد سردرگم می شوند معمولا نمی توانند هیچ کاری انجام دهند و در نتیجه ساعت ها و روزها و حتی ماه های بسیاری درگیر اقدام نکردن می شوند. این افراد برای هیچ یک از خواسته های خود اقدامی نمی کنند. چرا که هر چقدر برای خواسته هایتان قدمی برندارید بیشتر دچار سردرگمی می شوید و هر قدر بیشتر سردرگم شوید کمتر و کمتر عمل می کنید. هر اقدامی مانند پیاده روی کردن، دراز نشست زدن، تماس گرفتن با یک دوست و صحبت کردن با او، خواندن کتاب، دیدن فیلم، اتمام کار نیمه تمام، گوش دادن به فایل آموزشی و … که ذهن شما را فعال تر می کند، باعث می شود که مسائل را بهتر ببینید و بتوانید فرصتی که برایتان به وجود آمده است را پیدا کنید. در حقیقت پشت تمامی سردرگمی ها یک فرصت وجود دارد که اقدام کردن و به وجود آوردن حس و حالی خوب باعث می شود بتوانیم آن فرصت را پیدا کنیم. بله، شما باید قادر باشید که تمامی فرصت های زندگیتان را بیابید و این کار با اقدام کردن حاصل می شود و نه نشستن پشت میز و فکر کردن.
سوالات متداول در مورد سردرگمی
✅ سردرگمی چیست؟
گیج و منگ شدن از علائم و مواردی است که باعث می شود شما نتوانید به درستی فکر کنید. در این حالت تصمیم گرفتن و تمرکز کردن برای شما واقعا دشوار می شود. به طور کلی به این حالت منگ و گیج شدن سردرگمی گفته می شود.
✅ بعضی از شایع ترین علائم سردرگمی چیست؟
لکنت زبان و وقفه های طولانی در زمان صحبت کردن، گفتار غیرعادی و نامنسجم، عدم آگاهی از زمان و مکان، فرد کاری که در حال انجام آن است را فراموش می کند، تغییراتی ناگهانی در احساسات و حالت های شخص مانند آشفتگی ها و هیجانات ناگهانی از علائم سردرگمی هستند.
✅ چرا در زندگی خود سردرگم شده اید؟
این احساس پوچی و خلا گاهاً می تواند به دلیل تنهایی شما و یا جای خالی یکی از عزیزانتان باشد که یا شما را رها کرده و یا از این دنیا رفته است. گاهی اوقات سردرگمی به دلیل فراموش کردن خود و گوش ندادن به امیال و خواسته های شماست. اما تحت هر شرایطی این احساس عواقبی نامطلوب برای شما خواهد داشت.
✅ چگونه از سردرگمی نجات پیدا کنیم؟
تعادل و تمرکز خود را دوباره به دست آورید. با کمک گرفتن از دیگران نیازهای خود را بیابید. شکرگزار داشته هایتان باشید. همیشه به دنبال کشف چیزهای جدید باشید. ورزش کنید و لایف استایل سالم داشته باشید. با دیگران ارتباط بگیرید و اگر امکان این را دارید در معرض نور خورشید قرار بگیرید تا احساس شادمانی پیدا کنید.
دقیقا باید چیکار کنم؟! کلی کتابای انگیزشی میخونم و اولش خیلی ذوق میکنم.. حس بزرگی بهم دست میده.. ولی تهش میگم همه اینا چرته
چون همون نویسنده هم یه پشتیبان داشت.. بدون کسی ک بتونی بهش تکیه کنی واقعا به جایی میرسی؟؟؟
من حتما باید باب میل مادرم عمل کنم.. اونا کلا ب علایق من احترام نمیذارن
نمیدونم میخوام چ شغلی داشته باشم چون اصلا علاقهای به هیچ چیزی ندارم
«نمیدونم» کلمه ای ک میشه بهکار برد
واقعا نمیدونم.. نمیدونم که باید از چ کسی کمک بگیرم.. به حرفای دوستام گوش کنم ک میگن هر چی علاقه داری یا هر چی دلت میگه.. در حالی ک هیچ هدف مشخصی ندارم و مثل این میمونه ک به همه چیز فکر کرده باشم و هیچ کدومش واقعی نباشه
منظورم اینه ک شبا به همه چی فکر میکنم یا مثلا
هر داستانی ک میخوام میسازم واس خودم و اون لحظه یه هدف روشن دارم ولی صبح ک میشه متوجه میشم همه اونا فقط خیال بود
از طرفی هم اگه همون راهیو برم ک مامانم و داییم میگن.. میترسم وسطش خسته بشم و تا تهش نرم چون کلا همیشه همینه
نقاشیام نصفه
رمان و مطالبی ک مینویسم نصفه
همیشه هم مورد سرزنش قرار میگیرم ک چرا اصلا حواسم نیست.. یا مثلا چرا انقد شلختهم و هیچ کاریو درست و بدون دردسر انجام نمیدم
این جملات همیشه در طول روز میشنوم
ولی شبا تنها چیزی ک میشنوم صداهای آزاردهندهست
مثلا مامانم کلا ذهنش درگیره و وقتی میخوابه همش ناله میکنه یا وقتی بزاق دهانش رو قورت میده.. ک اون لحظه گرمم میشه و پتومو گاز میگیرم
تو ذهنم بارها این رو تصور میکنم که از اتاق اومدم بیرون، یه چاقو برداشتم و مامانمو کشتم
به قول دوستم یه دیوونهم که کل شبو تو تختم خیال پردازی میکنم چون اون ساعت بازدید منو میبینه وقتی بیدارم یه چندباری سر میزنم
کلا هم رمانهای منو میخونه هر چی ک بهش بدم!
البته بعد از مدتها تصمیم گرفتم یه دونه بنویسم که اونم الان تو هفتس میخوام پارت بعدیرو بنویسم
اینه ک میگم همه کارا نصفه میمونه
البته زمان هم هست ک زود میگذره و از طرفی هم کلی کار ضروری برای انجام دادن هست ک دیگه وقتی برای اینها نمیمونه
نمیدونم کلا این کامنت چند خط شد . و مطمئنم هیچکس اینو نمیخونه
چون حوصله خوندنشو نداره
شاید بخاطر همینه ک اومدم اینجا بنویسم.. تا کسی نخونه
با سلام و عرض ادب دوست عزیز
سپاسگزاریم از پیامی که برای ما فرستادید
قطعا توی چند خط نمیشه پاسخ را داد ولی افراد موفقی هستند که گذشته ای شبیه به شما دارند، در یک جای از سوالتان گفتید هدف ندارید شاید پاسخ درست همین باشد اگر یک هدف برای خودتان تعیین کنید که براش اشتیاق سوزان داشته باشید قطعاً با معنی تر میشه زندگی براتون
اگر کتابی می خونید یا فایلی گوش می دهید که انگیزه بگیرید باید این همیشگی باشد. ذهن انسان خیلی چموش و شما میکشه به سمت منفی ها باید همیشه حواستون به تغذیه ذهنتون باشه همانطور که هر روز نیاز به غذا ناهار صبحانه دارید ذهنتان هم همینطور باید هر روز تغذیه شود اگر کتاب و فایلی را شنیدید مجدد گوش کنید. تا در جریانی از رودخانخ انرژی مثبت قرار بگیرید.
امیدوارم خداوند به شما آرامش عطا کند. ان شاء الله
درود بر شما بهترین کار شما ورزش کردن هستش انقدر قوی و با تمام وجود ورزش کنید مثل دویدن مثل کوهنوردی تا خیس عرق شوید بعدش دوش بگیرید و استراحت کنید و شب ها هم کف پاهاتون و ماساژ بدهید ۱۰دقیقه و بعد لیست کارهایی و برای خودتان روی دیوار اتاق خواب و پذیرایی بزنید و تصویر هدف خود رو با کیفیت عالی به دیوار بچسبونید صبح که پا شدید جلوی چشمتان تصویر هدف باشه و فقط شروع کنید شما نباید دیگه فکر کنید فقط عمل عمل عمل کنید .
ارادتمند شما پناهی
سلام و عرض ادب
سپاس از نظر شما دوست عزیز
سلام
اینکه برای خود در هر کاری ویا هر رفتاری هدف های کوتاه مدت تعین کنید تاوقتی به اونا میرسید به اهداف بزرگتون نزدیکتر میشد
به نظر من خیلی میتونه خوب باشه
منم این طوریم دقیق مثل تو اصلا معلوم نیست که با خودم چند چندم خیلی بی انگیزم من واسه هیچ کار و مشکلی از کسی مشورت با کمک نمیگرم زیاد با کسی صمیمی نمیشم قبلاً خیلی پر انرژی بودم ولی نمیدونم چرا اینطور شدم اگه میشه کمک کن
من یک دختر ۱۵ سالم که از سن ۱۳ سالگیم خودم تصمیم گرفتم دکتر بشم و واقعا این هدف رو دوست دارم ولی بعضی وقت ها یهویی گم میشم انگاری چند راه دور و بر من هست یعنی چند هدف مختلف ک باید یکی رو انتخاب کنم و سخته واسم بخاطر همین حس میکنم هیچ فایده ای نداره و اصلا نمیدونم چطوری حالم رو توصیف کنم و همینطور دوست دارم که برم توی اتاقم
سلام و عرض ادب
دوست عزیز یکی از راههایی که میتونه کمک بسیار زیادی به شما بکنه دسته بندی و اولویت بندی هدفهاتون هست. با توجه به سنی که دارید این طبیعیه که اهداف زیادی داشته باشید. اما باید حتما هدفاتونو اولویت بندی کنید و ازساده ترین و در دسترس ترین شروع کنید وقتی به هدفهای کوچیکتون با تلاش و پشتکار برسید انگیزه میگیرید که برید سراغ اهداف بزرگتر.
سلام. من یه دختر ۲۳ سالم که به تازگی لیسانس ادبیات فارسی گرفتم و الان تو بی هدفی بزرگی موندم .نمیدونم باید چیکار کنم . خیلی کارا هست که میخوام انجام بدم ولی درنهایت به هیچکدوم نمی پردازم. مادر و پدرمم تنها چیزی که بهش فکر می کنن اینه که ازدواج کنم و از خونه برم تا یه موقع ترشیده نشم. الان یه ذهن کاملا خسته دارم و دستایی که به هیچ کاری نمیرن و یه مامان غرغرو که تمام فکر و ذکرش گرد و خاک نداشتن خونه و لک نبودن روی شیشه هاست .بعضی موقعا انقد کلافه میشم که فقط با کندن موهام آروم میشم .من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم و تو زندگیم به بن بست وحشتناکی رسیدم.
سلام و عرض ادب
دوست عزیز شما ابتدا باید ذهنیت و افکارتون رو تغییر بدید و سپس در کنارش تلاش کنید و خودتان را مجبور به انجام کارهای مهم کنید و تمرکز خود را از چیزهای منفی بردارید و به سمت اهدافتان بگذارید تا رفته رفته مسیرتان تغییر کند.
منم بی هدف و بی علاقه و سردرگمم. 34 سال سن دارم. بدبختم