مقدمه هنر زندگی کردن

 ویدیوی مقدمه راز هنر زندگی کردن پس از 24 فصل از تهیه محصول هنر زندگی کردن و دریافت بازخوردهای شما عزیزان که از این محصول استفاده کردید، تهیه شده است. هدف تهیه مقدمه هنر زندگی کردن این است که چطور از این محصول استفاده کنید و هنر زندگی کردن چیست؟ پیشنهاد می کنیم عزیزانی که از این محصول استفاده کرده اند و در قسمت 23 یا 24 هستند هم این ویدیو را ببینند. ویدیو مقدمه راز هنر زندگی کردن یک بخش خاص است که با نقل یک داستان شروع می شود. تمام راز ها و سخن ها در این افسانه نهفته است. این بخش آنقدر مهم و حیاتی بود که استاد امیر محمد ملک پور یک مقدمه ویژه را درباره هنر زندگی کردن ضبط کردند تا آنهایی که از هنر زندگی کردن استفاده می کنند به نکات مهم پی ببرند و آگاه شوند و آنهایی هم که می خواهند هنر زندگی کردن را تهیه کنند، پی ببرند که از چه محصولی می خواهند استفاده کنند.

رمز گشایی اسرار، سر و رازهایی که نهفته در یک داستان است. پیشنهاد می کنیم به دقت به مطالب و همچنین ویدیوی آن توجه کنید تا آگاه شوید که ماجرا از چه قرار است و هنر زندگی کردن چیست؟ یک افسانه از چین باستان نقل می شود که خانواده ای در یک برهه از چین باستان می زیسته اند که یک حاکم بدجنس حکمرانی می کرده است. حاکم ظالمی که بسیار بد جنس و رند که  از مردم مالیات های سخت می گرفت، زور می گفت و زنان زیبا را به زور حتی از شوهرانشان می ستاند. مردم از ظلم های حاکم به ستوه آمده بودند و فقط اندکی از اطرافیان حاکم موافق او بودند. در همین زمان مردی جوان و آگاه به علم فلسفه و مابعد الطبیعه بوده که در یک مزرعه دور از شهر، محلی را برای زندگی بر می گزیند. عاشق دختر زیبایی بوده و خیلی به هم علاقه داشته اند، برای اینکه حاکم همسرش را از او نگیرد آنها دور از شهر محل زندگی حاکم مزرعه ای را برای خود درست می کنند تا در آنجا زندگی کنند. پیرمرد فرزانه ای که استاد مابعد الطبیعه بوده و درس زندگی و هنر رزم را به این جوان یاد می داد هم دور از شهر در جنگلی نزدیکی آنها زندگی می کرد که بعضی روزها جوان برای یادگیری درس و فنون رزمی و حکمت فلسفه پیش استاد می رفت. روز به روز خبر ظلم های حاکم بیشتر و به آنها می رسید و نا رضایتی از حاکم بین مردم بیشتر و بیشتر می شده است.

زندگی آنها به خوبی دور از شهر و پادشاه می گذشت بطوری که صاحب فرزندانی می شوند اعم از پسر و دختر، تا اینکه جنگی بین پادشاه و کشور همسایه رخ می دهد. در این جنگ پادشاه شکست می خورد و از میدان جنگ به همراه چند نفر از یارانش فرار می کند. در راه به مزرعه ای می رسند که جوان به همراه همسر و فرزندانش که حالا بزرگ شده بودند زندگی می کرد. خانواده جوان به پادشاه و یارانش پناه می دهند و از آنها پرستاری می کنند تا زخم هایشان خوب شود. پادشاه بدجنس به محض برگشت به شهر، سپاهی را روانه میدان جنگ می کند و پس از پیروزی در راه برگشت به مزرعه می رود. با آنکه خانواده جوان به او خدمت کرده بود اما پادشاه ظالم به بهانه عدم پرداخت مالیات همسر جوان را از او درخواست می کند تا زندگی فرزندان و خودش را به آنها ببخشد.

به دلیل اینکه خانواده جوان از پادشاه پرستاری کرده بودند، پادشاه مهلت کوتاهی می دهد تا مرد جوان فکر های خود را بکند و همسرش را تحویل بدهد وگرنه همه خانواده را می کشند. در این فاصله که پادشاه در بیرون مزرعه منتظر می ماند از طونل زیر زمینی منزل مرد جوان همسر و فزرند 17 ساله اش را فراری می دهد تا بسوی استادش بروند و خودش به دست پادشاه کشته می شود. پسر 17 ساله مرد جوان از پادشاه ظالم کینه به دل می گیرد و قسم می خورد که انتقال مرک پدرش را از پادشاه بگیرد. این کینه و نفرتی که در او بوجود می آید باعث ایجاد یک انگیزه قوی می شود. استاد که خانواده مرد جوان را خیلی دوست داشت آنها را پیش خود می پذیرد. پسر مرد جوان از استاد درخواست می کند تا او را به شاگردی بپذیرد تا بتواند انتقام مرگ پدرش را بگیرد.

استاد تنها به این شرط قبول می کند به پسر مرد جوان آموزش دهد که او قول بدهد از این نیرو نه برای انتقام گرفتن که بلکه برای صلح و آزادی مردم از آن استفاده کند. استاد برای اینکه پس جوان را امتحان کند تا ببیند که آیا از پس این امتحان بر می آید یا نه، تمرین های سختی را در کوهستان به او می دهد. پس از چند ماه تمرین فیزیکی سخت استاد می بیند که پسر دم نمی زند می گوید که از امروز درس های اصلی (چهار عنصر اصلی) شروع می شود. چهار عنصر اصلی در عالم شامل: آب، باد، آتش و خاک. استاد به پسر جوان می گوید من به تو یاد می دهم تا چطور از این چهار عنصر اصلی استفاده کنی و بر جهان اطراف غلبه بکنی، من به تو آموزش می دهم تا با قدرت ذهن بتوانی به انسان ها و اشیا غلبه کنی. تمرین های سخت غلبه بر ذهن، دویدن های طولانی در دامنه کوه، راه رفتن روی آتش و تمرکز را به او آموزش می دهد. او این تمرین ها را به طور مداوم ادامه می دهد تا جاییکه به یکسری قدرت های افسانه ای دست پیدا می کند. درس اصلی این است که انسان بتواند به دنیای درون هر انسان غلبه کند «من عرف نفسه فقد عرف ربه» … ادامه این درس را بطور کامل شما در ویدیوی هنر زندگی کردن می توانید ببینید.